Forwarded from داستان واقعی
دلم می خواد اون شادی آلوده به جهل، اون خوشبینی معصومانه و اون بلندپروازی امیدوارانه ام رو دوباره تجربه کنم.
@vagheiii | داستان واقعی
@vagheiii | داستان واقعی
طمع ...
رویای قدرت ...
آزمون سخت الهی ...
خدایا از آزمونهای سخت به خودت پناه میبرم ...
@vagheiii | داستان واقعی
رویای قدرت ...
آزمون سخت الهی ...
خدایا از آزمونهای سخت به خودت پناه میبرم ...
@vagheiii | داستان واقعی
داستان واقعی
ولی خداوکیلی طعم اون شکلات کرم کاکائو شیشهای که به عنوان جایزه قبول شدن در آزمون رانندگی، خودم به خودم دادم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم... @vagheiii | داستان واقعی
ماشین رو زدم به درخت ...
چراغش پرید بیرون ...
چه حس بدی بود ...
هنوز به مامانم نگفتم
لطفا یکی بیاد بره ماشین رو پارکینگ برداره بده صافکاری
بعد یواشکی برگردونه :)
@vagheiii | داستان واقعی
چراغش پرید بیرون ...
چه حس بدی بود ...
هنوز به مامانم نگفتم
لطفا یکی بیاد بره ماشین رو پارکینگ برداره بده صافکاری
بعد یواشکی برگردونه :)
@vagheiii | داستان واقعی
فیلم ضد ...
در خصوص حزب جمهوری و بخشی از فعالیت مجاهدین خلق هست... و ورود یه نفوذی به حراست حزب
قشنگههه
متاسفانه بسته اینترنت تموم شد پایان فیلم باز موند 😅
@vagheiii | داستان واقعی
در خصوص حزب جمهوری و بخشی از فعالیت مجاهدین خلق هست... و ورود یه نفوذی به حراست حزب
قشنگههه
متاسفانه بسته اینترنت تموم شد پایان فیلم باز موند 😅
@vagheiii | داستان واقعی
نه براندازی میکنی ...
نه تو انتخابات شرکت میکنی ...
مثل یه مجسمه از صبح تا شب فقط غر میزنی ...
واقعا بعضیا خودشون رو با اینهمه سکون چطور تعریف میکنن؟
@vagheiii | داستان واقعی
نه تو انتخابات شرکت میکنی ...
مثل یه مجسمه از صبح تا شب فقط غر میزنی ...
واقعا بعضیا خودشون رو با اینهمه سکون چطور تعریف میکنن؟
@vagheiii | داستان واقعی
«حق رای» تو مملکت چیزیه که هزاران نفر بخاطرش مبارزه کردن و خون دادن!
و این رای محترمه! نشان شان و شخصیت هر کسی هستش!
@vagheiii | داستان واقعی
و این رای محترمه! نشان شان و شخصیت هر کسی هستش!
@vagheiii | داستان واقعی
صبح واقعا بختک افتاده بود روم ...
میدونستم باید پاشم، اما جون نداشتم، حتی نمیتونستم تکون بخورم...
خیلی شبیه مرگ بود، واقعا توی زندگی مرگ رو تجربه میکنیم ...
خداوندا عجب جهان غریبی آفریدی :*
@vagheiii | داستان واقعی
میدونستم باید پاشم، اما جون نداشتم، حتی نمیتونستم تکون بخورم...
خیلی شبیه مرگ بود، واقعا توی زندگی مرگ رو تجربه میکنیم ...
خداوندا عجب جهان غریبی آفریدی :*
@vagheiii | داستان واقعی
سوزش قلب رو ...
شکستگی قلبو ...
خالی شدن قلبو ...
فروریختن قلبو ....
نوار قلب نشون میده؟
@vagheiii | داستان واقعی
شکستگی قلبو ...
خالی شدن قلبو ...
فروریختن قلبو ....
نوار قلب نشون میده؟
@vagheiii | داستان واقعی